loading...

کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی

"نورالهدی، یک قرارگاه فرهنگی ست برای آنانکه اهل جهادند..."

بازدید : 332
سه شنبه 19 اسفند 1398 زمان : 0:27

کنج حیاط خانه‌ی خود، بین بسترش
بانو رسیده بود به ساعات آخرش
خیره به گوشه‌‌‌ای شده بود و یکی یکی
رد می‌شدند خاطره‌ها از برابرش...
خورشیدوار، در تب گرمای شهر شام
می‌سوخت آسمان ز نفسهای آخرش
همراه هر نفس زدنش، آه می‌کشید
آن کهنه یادگاری خونین دلبرش
هر روز، روضه داشت؛ حسینیه‌ی دلش
این مدّتی که بود بدون برادرش
یک سال و نیم میل تبسّم نکرده بود
از خنده رو گرفت، لب روضه پرورَش
یک سال و نیم با عطش آن کویر سُرخ
دریای اشک بود دو تا دیده‌ی تَرَش
یک سال و نیم بود که او آب رفته بود
یعنی که بیشتر شده بود عین مادرش
وقت سفر چقدر غریبانه پر کشید
مثل حسین سرور و سالار بی سرش

You go your way and I'll go mine
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 6

آمار سایت
  • کل مطالب : 67
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 95
  • بازدید کننده امروز : 90
  • باردید دیروز : 141
  • بازدید کننده دیروز : 32
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 681
  • بازدید ماه : 1471
  • بازدید سال : 26293
  • بازدید کلی : 79937
  • کدهای اختصاصی